Tuesday, May 4, 2010

miracle vs. epic win

اپیزود 1: فکر میکنم بد ترین اتفاقی که میتونی برای یه نفر بیوفته اینه که بفهمه راهی که میرفته اشتباه بوده
و قبول کردن این موضوع و از اون بدتر اثرات جانبی اون و بازگشت از اون راه*
همه و همه بی اندازه سخته. برای من حداقل.

اپیزود 2:داستان این روزهای ما خیلی دردناک شده
سردرگمی بهترین صفتیه که میشه با تقریب خوبی به همه اعضای این جامعه نسبت داد
اما همیشه یه اما هست و همین اما بسه که من باقی این مطلب رو ادامه ندم (؟)
چون به نظرم در جواب این حرفای بالا یکی باید این پایین کامنت بذاره:
مرگ را دانم
ولی تا کوی دوست
راه اگر نزدیکتر داری بگو

اپیزود 3:خیلی وقتا منتظریم
منتظریم معجزه بشه
ولی شاید تو همین تعریف معجزه مشکل داریم
شاید این معجزه ای که ما دمبالشیم همون برد حماسی**ه
ممکنه برگرده به اون کتابای دینی راه نمایی و دبیرستان که ما انقد همه چیزو از یکی دیگه میخایم
پیش از اینها حتا برای پیدا کردن تاکسی تو یه محله تاکسی نخور هم منتظر معجزه بودم
که الان یه دفه یه تاکسی از آسمون پیدا بشه
شاید راه فرار از همه اینا و رسیدن به چیزی
در پی برد بودن باشه
یا شاید هنوز هم در اشتباهم

--------------------------------------
* in Scent of a woman movie, pretty end of it, Colonel Frank Slade says:
I always knew what the right path was. Without exception, I knew, but I never took it. You know why? It was too damn hard.
**
epic win is far greater than than your normal casual win.

---------------------------------
همه اینارو نوشتم چون سعید این رو نوشت