Saturday, October 27, 2007

می زنم فریاد…..

هایده یه آهنگ داره به نام میزنم فریاد من تا حالا این آهنگ رو نشنیده بودم ولی تقریبا 10 12 سال پیش احسان این رو می خوند و یه مدت طولانی کلید کرده بود رو این آهنگ همیشه هم یه بیت شو فقط می خوند"تو زیرزمین خونه ی خیابون نیلوفر مون تو مشهد اونجا صدا می پیچید" بیتش این بود:

میزنم فریاد هر چه بادا باد وای از این طوفان وای از این بیداد

هیچ وقت هم امکان نداشت که بقیه اش رو بخونه و من همیشه می خواستم بقیه اش چیه.

تا این که الآن بعد این همه مدت این آهنگ رو شنیدم یه دفعه تمام اون روزها اومد تو ذهنم دوران نوجوانی من توی اون خونه ، مدرسه شهید هاشمی نژاد و یادش به خیر

من الآن 4 سال که دیگه مشهد زندگی نمی کنم و فکر هم نمی کنم در آینده به طور حرفه ای ! مشهد زندگی کنم و خانواده اصلا دیگه اون معنای سابق رو برام نداره و خیلی متفاوت تر و پر معنا تر از صرف کنار هم رو داره, جالب تر نیست که دور از خانواده باشی و دلت براشون تنگ شه تا در کنار هم باشین و هیچ احساسی نسبت به هم نداشته باشین؟ به هر حال قرار نیست همه ی ما تا ابد یه جا بمونیم.. باید رفت

ولی وقتی فکر می کنم به این که خانواده کوچیکه ما الآن انقدردور از هم شده که عید ها همدیگر و به زحمت می بینیم یه خورده دلم می گیره.

میزنم فریاد هر چه بادا باد وای از این طوفان وای از این بیداد

اگه خواستین آهنگ رو گوش بدین یا دانلود کنید این جا رو کلیک کنید.

1 comment:

Nima said...

آهنگ رو که گوش دادم دلم لرزید
حرفهای زیادی دارم بهت بزن